A Few Great Books
Michael Crichton's "Next" is about a not-so-distant future when genetic engineering has encroached every aspect of our life. As usual, the author warns us about the uninhibited progress of science. I enjoyed this book much better than the "State of Fear". Like many of the novels by Crichton, the characters seem to be one-dimensional, almost soulless, but the events are very entertaining, and the science interspersed in the book is informative. "Next" has a unique tinge of humor which I have not seen in other books by Crichton. In a certain part of the book, a company which has claimed ownership of a cell line derived from the cells of a patient's body, employs a bounty hunter to acquire another sample from the body of that patient or his progeny, claiming that the cells in their body also belongs to that company. It seems improbable that any jurisdiction may ever reach to such a ridiculous conclusion, but this is humorous anyway, and I think I can understand the logic behind it. Overall, this seems to be one of the best books by Michael Crichton. I recommend it to every reader interested in technothrillers. | |
Michael Connelly is my favorite author of crime and legal thrillers. I have read every book in the Harry Bosch series, and I have enjoyed all of them. "The Lincoln Lawyer" is a legal thriller, even better than many of his other books. This book features Mickey Haller, Harry's half-brother, who is a defense attorney. Haller used to think that the worst client for a defense attorney is an innocent client. But he encounters another kind of client who is much worse, a really evil man. The Lincoln Lawyer is the best book I have read for some time. | |
Tess Gerritsen is another author who has used the theme of evil perps in her books. Her novels enjoy a robust balance of character development and page-turning plots. After reading The Surgeon and The Apprentice, I can't help but to start reading the third book in the Jane Rizzoli series, The Sinner. The problem is, I see a lot of true evilness in her books, but there is little sign of true righteousness. For one thing, Jane Rizzoli does a lot of attempt to prove herself, to get credit for the works she does. I do like real-looking characters, with a natural blend of strong and weak points. But I think there is some place for true virtue and good in her books. Rizzoli should have more valuable drives for her works than just "proving herself." Anyway, Gerritsen is a great author and has a great, useful blog which I usually read on a regular basis. And she has many other bestseller works which I plan to read in the near fututre. Maybe I'll change my mind after reading them. |
چند كتاب خوب
كتاب «بعدي» اثر مايكل كرايتون در بارهي آيندهي نه چندان دوري است كه در آن، مهندسي ژنتيك بر تمام جنبههاي زندگي ما چنگ انداخته است. طبق معمول، مؤلف در اين كتاب در بارهي پيشرفت افسارگسيختهي علم هشدار ميدهد. اين كتاب به نظر من بهتر از «وضعيت ترس» بود. البته، مانند خيلي از رمانهاي ديگر كرايتون، شخصيتها يكبعدي و تقريباً بيروح به نظر ميرسند، ليكن رويدادها بسيار جذاب هستند، و نكات علمي پراكنده در لابلاي كتاب نيز آموزنده است. كتاب «بعدي» با شوخطبعي خاصي همراه است كه در كتابهاي ديگر كرايتون به ندرت به چشم ميخورد. در يك جاي داستان، شركتي كه مالك يك ردهي سلولي به دست آمده از سلولهاي بدن يك بيمار شناخته شده است، افرادي را اجير ميكند كه مجدداً از بدن آن بيمار يا فرزندانش نمونه بگيرند، چون معتقد است سلولهاي موجود در بدن آنها نيز به آن شركت تعلق دارند. بعيد است كار دستگاه قضايي در آينده به دادن چنين حكم مضحكي بكشد، ولي به هر حال، اين قسمت داستان مفرح است و به گمانم ميتوانم منطق نهفته در اين رويداد عجيب را درك كنم. روي هم رفته، به نظر ميرسد كه اين كتاب يكي از بهترين كتابهاي مايكل كرايتون است. من آن را به هر خوانندهي علاقهمند به داستانهاي علمي و فناوري توصيه ميكنم. | |
مايكل كانلي نويسندهي مورد علاقهي من در ژانر رمانهاي جنايي و حقوقي است. من تقريباً تمام كتابهاي سري «هري بوش» را خواندهام و برايم بسيار جذاب بودند. «وكيل ليموزينسوار» يكي از داستانهاي حقوقي او است كه حتي از كتابهاي ديگرش هم بهتر است. در اين كتاب، با ميكي هالر، برادر ناتني هري بوش، كه يك وكيل مدافع است، ملاقات ميكنيم. هالر هميشه فكر ميكرد بدترين موكلي كه ممكن است به تورش بخورد، موكلي است كه واقعاً بيگناه باشد. ولي در اين كتاب با نوع بسيار بدتري از موكل رو به رو ميشود. فردي كه شرارت در نهاد او جاي گرفته است. «وكيل ليموزينسوار» بهترين كتابي است كه در اين اواخر خواندهام. | |
تس گريتسن يكي ديگر از نويسندگاني است كه در كتابهايش از بزهكاران شرور استفاده ميكند. رمانهاي او از تعادل خوبي بين شخصيتپردازي و وقايع پركشش برخوردار است. من اخيراً كتابهاي «جراح» و «شاگرد» او را خواندم و بيصبرانه منتظر فرصتم تا خواندن سومين كتاب در سري «جين ريزولي» را، كه «گناهكار» نام دارد، آغاز كنم. مسئله اين است كه در كتابهاي او شرارت واقعي زياد به چشم ميخورد، ولي كمتر اثري از خوبي مطلق يافت ميشود. مثلاً جين ريزولي هميشه در پي آن است كه موفقيتهاي كارآگاهياش به نام كس ديگري ثبت نشود. البته من از كاراكترهاي واقعي كه تركيب متوازني از نقاط قوت و ضعف داشته باشند، بدم نميآيد. ولي فكر ميكنم جاي خير مطلق در داستانهاي او تا حدودي خالي است. ريزولي بايد انگيزههايي بالاتر از «اثبات كردن خود» براي كارهايش داشته باشد. در هر حال، گريتسن نويسندهي بزرگي است و وبلاگ ارزشمندي نيز دارد كه من معمولاً به طور مرتب مطالب آن را مطالعه ميكنم. او كتابهاي پرفروش متعدد ديگري نيز دارد كه تصميم دارم در آيندهي نزديك بخوانم. شايد آن موقع نظرم در بارهي آثار او عوض شود. |